حجاب; مسئله فقهی یا حقوقی و سیاسی
همانطور که میدانید مبنای قانونمندی انساندر فقه امامیه، پذیرش اصول دین و جلبخرسندی خداوند خالق عالم و قانونگذار است.در این مبنا خواه حکومت دینی بر پایه فقه امامیهتشکیل شود یا نشود، انسان خود را قانونمند شرعیمیداند، حتی در تنهایی و خلوت که خداوند راناظر میبیند، احکام الهی را نقض نمیکند، اما درعلم حقوق، قوانین باید از یک ضمانت اجراییبرشخوردار باشند و برای تحقق ضمانت اجرایی،نیاز به دولت و قدرت است تا به قوانین حقوقیاعتبار ببخشند; در غیر این صورت با سقوط یکحاکمیت، قوانین آن کشور نیز ساقط و بیاعتبارمیشود و نظام نوین حقوقی باید در مجلسقانونگذاری حاکمیت جدید اعتبار پیدا کند.
مسئله حجاب زن مسلمان به عنوان یک پوششمتعارف به عرف جامعه اسلامی در طول تاریخمسلمانان، همواره یک مسئله فقهی بوده است کهزنان مسلمان بدون توجه به قانون حاکمیت،پوشش خود را حفظ میکردند، اما استعمارباقیمانده از امپراطوری عثمانی در کشورهایاسلامی ایران و ترکیه، با استبداد خشن از زنانمسلمان کشف حجاب کرد و این هجوم فرهنگیاستعمار ثابت نمود که تمام دیانت در فقه امامیههمان سیاست و تدبیر در زندگی شخصی واجتماعی است.
دیانت در حوزه عمل، همان چگونه زیستن درزندگی شخصی و اجتماعی انسان است. وقتی کهاستعمار با استبداد از زنان مسلمان کشف حجابکرد، مردم دنیا فهمیدند که آزادی غربی، دروغیبیش نیست که تنها در قالبهای فکری دشمنان خداو احکام نورانی اسلام تعریف میشود; گرچه نفوذحاکمیتهای وابسته در کشورمان و سایرکشورهای دنیا، فساد و لطمه جبران ناپذیری بهزنان مسلمان در حوزه خانواده، هنر، آموزش وپرورش و دانشگاه زده است، اما بخش عمدهایاز زنان مسلمان با فهم درست از مسائل سیاسیهرگز دست از حجاب نکشیدند و این حق خود رادر پوشش از چشمان نامحرم محفوظ داشتند وآنقدر راسخ و استوار ماندند که فرهنگ وقانونمندی حجاب را به سرزمین کفر اروپاییانرسوخ دادند، به گونهای که زنان مسلمان نه تنها درجامعه عادی مغرب زمین بهخاطر داشتن حجاباحساس حقارت نمیکنند، بلکه با حضور موفق و باحجاب در مراکز علمی و پژوهشی، دولتهای بهاصلاح مدعی آزادی را مجبور کردند تا باطناستبدادی خود را نشان دهند و قانون ممنوعیتحجاب در مدارس فرانسه را به عنوان یکرهآورد حقوقی و سیاسی تصویب کنند. برایفرانسویها عریان شدن زن آزادی است، اما اگرزن مسلمان بخواهد کرامت و حرمت خود راحفظ کند و با حجاب سرکلاس درس حاضر شود وبه فعالیتهای علمی و پژوهشی ادامه دهد، دیگرخبری از آزادی در حاکمیت سیاسی غربیهانیست.
مبانی حجاب
چرا زنان مسلمان باید حجاب داشته باشند، درحالیکه زنان کافر بدون پوشش و با خودآراییدر جامعه حاضر میشوند؟ چرا دولتهای غربی; ازجمله فرانسه، با حجاب زنان مسلمان مخالفتمیکنند؟ چرا بسیاری از نظامهای وابسته بهدیکتاتوری; مانند رژیم پهلوی، با حجاب زنانمخالفت کردند؟ مگر اساس و پایه حکم وجوبحجاب زن مسلمان چیست که این گونه موردمخالفت قرار میگیرد؟
احکام اسلام بر اساس جلب مصالح و دفعمفاسد مبتنی بر فطرت پاک انسان و عدم ضرراست. خالق انسان بهتر از هر نهاد یا منبعی میداندکه نیاز فطری انسان چیست; زیرا بدون تردید اگرپروردگار را تنها علت اصلی پیدایش عالم هستیبدانیم، به طور قطع علم و عدالت آن ذاتبیهمتا اقتضا دارد که منبع اصلی قانونگذاری نیزبرای رفتار و گفتار شخصی و اجتماعی انسان باشد.
حرمت زن مسلمان
خداوند تنها برای دین شرافت و کرامت قائلاست و بر همین اساس پارساترین افراد را باکرامتترین میداند و حجاب در تعریف خالقانسان یکی از نمادهای پارسایی است. زن مسلمانواقعی، پارسا و با کرامت است وخداوند راضینیست زیبایی و محاسن چنین زنی در منظر و دیدافراد فاسد قرار گیرد تا در بعضی موارد مورداستمتاع و شهوترانی آنان واقع شود. حرمت زنمسلمان به اعتبار اسلام و پارسایی اقتضا دارد کهزن مسلمان برخلاف زن کافر، محاسن و زیباییهایخود را از نامحرمان بپوشاند و مجاز باشد تنها برایمحارم تا حدودی و برای شوهرش هیچ گونهحجابی نداشته باشد. خداوند در استدلالحجاب زنان مومن در آیه 59 سوره «احزاب»میفرماید: «ای نبی به همسران و دخترانت وزنان مومنین بگو که خودشان را با جلابیب (جمعجلباب به معنای چادر یا لباس بلند) بپوشانند; اینکار به خاطر این است که آنان به وقار، احترام ومتانت شناخته شوند تا مورد اذیت و آزارهوسرانان قرار نگیرند و خداوند بخشنده و مهرباناست».
حجاب واقعی زن موجب حفظ حرمت ومتانت اوست و حتی نسبت به طمع هوسبازان،نقش باز دارندهای دارد و به ویژه حجاب زنانجوان این دلالت را برای مردان عیاش وشهوتران خیابانی دارد که من زن مسلمانم و حلالو حرام خداوند را رعایت میکنم و اهل مجالستبا لهو و حرام نیستم و حتی به طور معمول در عرفمردان فاسد و شهوتران نیز حریم زنان با حجاب،عفیف و با غیرت محفوظ است و آنان مورد اذیتو آزار قرار نمیگیرند.
آرامش روان شخصی و اجتماعی
غریزه جنسی امری واقعی در نفس انساناست: نفس که کانون خواهشها و تمنیات میباشد،بعدی از ابعاد وجودی است که مستقل از عقلعمل میکند. انسان ممکن است عقل نداشته باشدو مجنون باشد، ولی بهخاطر نفس، کششهایشهوی داشته باشد.
ارضای غریزه جنسی از امور طبیعی زندگیانسان پس از بلوغ جنسی است که این مهم باپدیده ازدواج در اسلام سامان مییابد.
غریزه جنسی به معنای اعم، شامل فعل فیزیکیو خواهش نفسانی است که از دو جهت: ازدواجبرای زن و مرد، و نگاه برای مرد و حجاب برایزن کنترل میشود; یعنی ازدواج به تنهایی بهعنوان یک عامل کنترل غریزه جنسی عمل میکندو جهت دوم; نگاه مرد و حجاب زن است; اگر مردموظف به حفظ نگاه و زن موظف به حفظ حجابنباشد، جامعه تا آزادی جنسی غربی پیش میرودو نبودن حریم قانونی میان زن و مرد و آزادیمعاشرتها و مباشرتهای جنسی، بیبند و باریها وهیجانهای جنسی را افزایش میدهد و تنها راهآرامش در این دیدگاه، آزادی کامل جنسی برایمرد و زن است که با توجه به مسئله خانواده و مادرشدن زنها، آرامش روان خانمها به عنوان یکانسان از جهت شخصی و اجتماعی بیشتر تخریبمیشود. آزادی عریانی و بندباری جنسی با رفعهرگونه پوشش و حجاب از محیط شخصی وخانوادگی تا محافل عمومی و اجتماعی مانندساحل دریاها، استخرها، خیابانها و... از زن یککالای مصرفی میسازد که برای تمام مردانهوسباز بهرهدهی حظ بصر داشته باشد و شیادانفاسد را به تماشای مجانی زیباییهای زن، که ودیعهالهی برای او، شوهرش و خانوادهاش است،میکشاند و پایه تجارت سکس و زنان در دنیای بهاصطلاح متمدن و آزاد، براساس شکستن حرمتو روان زن و تجاوز به حریم او، بعد از کشفحجاب زنهاست; گرچه این مفاهیم با القای تربیتفاسد و غلط غربی در دختران و سرانجام پذیرشخودشان، جامه عمل میپوشد.
شبههاى که در ذهنیتبعضى افراد هست، این است که خیال مىکنند حجاب براى زن محدودیت و حصارى است که خانواده و وابستگى به شوهر براى او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف ومحدودیت زن است.
راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضاى خانواده رضایتبدهند، حجاب زن، حقى الهى است، لذا مىبینید در جهان غرب و کشورهایى که به قانون غربى مبتلا هستند اگر زن همسردارى الوده شد وهمسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام مىکنند، اما در اسلام اینچنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویه برادر وفرزندانش مىباشد، همه اینها اگر رضایتبدهند قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت زن وحیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است و خداى سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقتباشد وپیام عاطفه بیاورد، اگر جامعهاى این درس رقت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه وشهوت رفتند به همان فسادى مبتلا مىشوند که در غرب ظهور کرده است. لذا کسى حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم مىگوید هر گروهى، اگر راضى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید، معلوم مىشود عصمت زن، حقالله است وبه هیچ کسى ارتباط ندارد. قهرا همه اعضاى خانواده واعضاى جامعه وخصوصا خود زن امین امانت الهى هستند. زن به عنوان امین حقالله از نظر قرآن مطرح استیعنى این مقام را و این حرمت و حیثیت را خداى سبحان که حق خود اوست، به زن داده وفرموده: این حق مرا تو به عنوان امانتحفظ کن، انگاه جامعه به صورتى در مىآید که شما در ایران مىبینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مساله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کارى که بر خلاف عاطفه ورقت ورافت و حمتباشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونى، کشتار بىرحمانه بىگناهان و غیر نظامىها را مشروع نمودند.
جامعهاى که قرآن در او حاکم است، جامعه عاطفه است و سرش این است که نیمى از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت ورقت مىدهد، و رافت و رقت در همه مسائل کارساز است.
بنابراین در هر بخشى و هر بعدى از ابعاد براى سیر به مدارج کمال بین زن ومرد تفاوتى نیست منتها باید اندیشهها قرآنگونه باشد، یعنى همانگونه که قرآن بین کمال و حجاب واندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامى بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنى عظمت زن در این است که:
«ان لایرین الرجال ولایراهن الرجال» (1)
نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.
قرآن کریم وقتى درباره حجاب سخن مىگوید مىفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براى زن که نامحرمان او را از دید حیوانى ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهى جایز مىداند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمتبىبهرهاند.
حال اگر کسى از تشخیص اصول ارزشى عاجز باشد، ممکن استمعاذ الله حجاب را یک بند بنداند، و حال این که قرآن کریم وقتى مساله لزوم حجاب را بازگو مىکند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان مىفرماید:
«ذلک ادنى ان یعرفن فلا یؤذین» (2)
یعنى براى این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.
مرد و زن در آن معیارهاى اصلى همتاى هم هستند، و یک سلسله مسؤولیتهاى اجرایى براى مرد است که اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل کند، بنابراین نتیجه مىگیریم که اولا: آن تهمتهایى که به اسلام زده ومىگویند که: اسلام نیمى از جامعه را از بسیارى از حقوق محروم نموده است، نارواست.
ثانیا: این تعصبات و رسومات جاهلى که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامى رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونى یاد مىکنند این باید زدوده بشود.
ثالثا: اگر کسى احساس مىکند که زن نباید از علوم و مسائل تربیتى و مانند آن که خدمات قابل عرضهاى به جامعه ارائه مىدهد استفاده کند، باید از این اعتقاد صرف نظر کند و علاقهمند باشد زن همتاى مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت کند مگر آنجایى که به طور استثنا وظیفه مرد قرار گرفته است.
رابعا: جمله «عاشروهن بالمعروف» اختصاصى به مسائل داخل منزل ندارد، بلکه در کل جامعه هم جارى است و مساله پنجم این است که زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر استیعنى زن در مقابل شوهر باید تمکین کند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردى از افراد جامعه است واین چنین نیست که باید اطاعت کند و در مسائل خانوادگى هم مىبینیم که گاهى زن قوام وقیوم است و مرد باید اطاعت کند، همچنانکه لاسر باید از مادر اطاعت کند ولو در حد بالایى از تخصصهاى علمى باشد.
در پایان گرچه هنوز شبهاتى در مساله برابرى زن و مرد قابل طرح است لیکن باتوجه به اصول کلى یاد شده وآشنایى با خطوط اصیل نظام ارزشى در اسلام وتبیین محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.
والحمدلله رب العالمین
پىنوشت:
بحار الانوار، ج103، ص238.
احزاب، 59.
اسم آن خانم، فاطمه است و براى آن بزرگوار هشت لقب ذکر کردهاند: صدیقه، راضیه، مرضیه، زهرا، بتول، عذرا، مبارکه و طاهره . از بعضى روایات استفاده مىشود که زکیه و محدثه از القاب آن خانم است و کنیه او ام ابیها است
براى القاب زهرا، تفسیرها، تاویلها و گفتگوها چندان است که در این نوشته مجال بازگو کردن همه آن نیست فقط به طور فشرده به تفسیر کنیه و اسم ایشان مىپردازیم.
زهرا را ام ابیها گفتهاند و این کنیه را که افتخارى بر آن حضرت است، پیامبر گرامى به ایشان داده است.
ام ابیها به معناى «مادر پدرش» ; یعنى زهرا مادر پدر خویش است. این کنیه معانى مختلفى دارد اما بهترین معنى همان است که پیامبر (ص) به این کنیه داد یعنى: «زهرا علت غایى جهان هستى است.» و اگر کسى ادعا کند که واسطه فیض عالم هستى نیز هست، ادعاى او بدون دلیل به گزاف نیست.
واما فاطمه، فاطمه را فاطمه گفتهاند و این تسمیه اسرارى دارد و همه آن اسرار از روایات بهرهمند است:
1- سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت من الشر
فاطمه، فاطمه نامیده شده است; چرا که از شر بریده و جدا است.
این جمله اشاره به عصمت زهرا سلام الله علیها است; زیرا مسلما معصومه است و آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» درباره او است.
2- سمیت فاطمة لانها فطمت عن الطمث.
فاطمه را فاطمه گوید زیرا بریده است از خونى که زنها مىبینند. این تفسیر اشاره به طهارت ظاهرى زهرا سلام الله علیها است; زیرا از نظر روایات، چنانچه زهرا مطهره بود از نظر معنى، طاهره بود از خون حیض، نفاس و استحاضه.
3- سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت عن الخلق فاطمه را فاطمه گفتند، براى اینکه بریده شده بود از خلق.
این تفسیر اشاره به مقام فنا و لقاى زهراى مرضیه است. کسى که در دل او هیچ کس جز خدا نبود دل او فقط مشغول به خدا است.
4- سمیت فاطمة فاطمة لان الخلق فطموا عن کنه معرفتها.
فاطمه، فاطمه نام گرفت; زیرا مردم از معرفت او بریده شدهاند و قدرت بر شناختحقیقت او ندارند و این تفسیر اشاره به همان مقامى دارد که به واسطه آن مقام ام ابیها نامیده شده است.
5- سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت هى و شیعتها عن النار.
فاطمه را فاطمه گفتند; چون شیعیان خود را از آتش مىرهاند و نجات مىدهد. این تفسیر اشاره به شفاعت اوست.
6- سمیت فاطمة فاطمة لان اعدائها فطموا عن حبها
فاطمه را فاطمه گفتند، چون دشمنان او بریده مىشوند ازمحبت او، و روشن است که کسى که محبت اهل بیت را ندارد به رو در آتش انداخته مىشود.
در حق فاطمه چه توان گفت که پیامبر گرامى صلى الله علیه و اله و سلم چون بر زهرا سلام الله علیها وارد مىشد یا زهرا سلام الله علیها بر او وارد مىشد، چهره زهرا سلام الله علیها و دست زهرا سلام الله علیها را مىبوسید و او را استقبال مىکرد و به جاى خود مىنشانید.
و مىفرمود: من بوى بهشت را از سینه زهرا استشمام مىکنم، ولى همین زهرا سلام الله علیها به قدرى براى دیگران متواضع است که وقتى امیرالمؤمنین علیه السلام از او اجاره مىخواهد که کسانى بر خانه زهرا سلام الله علیها وارد شوند، زهرا با آنکه ازاین ملاقات سختبیزار است; اما چون على علیه السلام مىخواهد آن بانوى متواضع درمقابل شوهر مىگوید: خانه، خانه تو و من هم کنیز تو هستم.
زنى مىآید و از زهرا سلام الله علیها مسالهاى سوال مىکند اما چون بیمارى فراموشى دارد، ده بار برمىگردد و مساله را سوال مىکند در بار دهم از زهرا سلام الله علیها عذر خواهى مىکند و زهرا در جواب مىفرماید: «در هر بار، پروردگار عالم به من پاداشهاى زیادى عنایت مىکند پس تکرار سوال تو عذر ندارد» .
زهرا سلام الله علیها وقتى پدر بزرگوارش فضه خادمه را به او داد به دستور پدر کارهاى خانه را قسمت کرد: یک روز زهرا سلام الله علیها کارها را انجام مىداد و روز دیگر نوبت فضه بود.
نباید فراموش شود و بانوان باید بدانند که زهرا سلام الله علیها و همه اهل بیت علیهم السلام سرمشق زندگى ما هستند، همه باید از پیامبر گرامى و خاندان او سرمشق بگیرند.
التماس دعا
مراسم شام شهادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ۱۰/۱/۸۵ هیئت الرضا با مداحی حاج عبدالرضا هلالی . بهمنی . ابراهیمی . یوسفی
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قسمت پنجم دانلود
قسمت ششم دانلود
سعید حدادیان دانلود کی آورده اسم عباس
عبدالرضا هلالی دانلود آهــای خــدای مـهـربـون
مهدی اکبری دانلود چنان چادر به روی سر گرفتم
محمود کریمی دانلود خبر عمو اومده نرسیده اب عزیزم
حسین سیب سرخی دانلود این دل دیونه کرده هوای حرم ابوفاضل
سید جواد ذاکر دانلود یا حـسـین غریب مادر تویی ارباب دل مـن
هلالی و روح الله بهمنی
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قسـمت پـنجـم دانلود
قسمت ششـم دانلود
هیئت الرضا ۵/۱۲ /۸۴ شهادت امام سجاد (ع) با مداحی حاج عبدالرضا هلالی علیرضا اخوان وحسین ابراهیمی
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قـسمت پنـجـم دانلود
قسمت شـشم دانلود
قسمـت هـفـتـم دانلود
بین الحرمین و حرم اقام حسین دانلود
وقتی که چشمام روی هم بسته میشه دانلود
واویلا واویلا دانلود
حسین میا به کوفه دانلود
ارباب بی کفن من حسینه دانلود
دینم زینب و حسینه (سیاحت غرب ) دانلود اخرشه
هفتگی هیئت الرضا ۲۸/۱۱/۸۴ روضه حضرت زینب (س)
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قسمت پنجم دانلود
قسمت ششم دانلود
شب دهم محرم ۸۴ هیئت الرضا با صدای حاج عبدالرضا هلالی
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قسمت پنجم دانلود
قسمت ششم دانلود
قسمت هفتم دانلود
شب نهم هیئت الرضا حضرت ابا الفضل عباس (ع) حاج عبدالرضا هلالی
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قسمت پنجم دانلود
قسمت ششم دانلود
شب ششم هیئت الرضا با مداحی حاج عبدالرضا هلالی
قسمت اول دانلود
قسمت دوم دانلود
قسمت سوم دانلود
قسمت چهارم دانلود
قسمت پنجم دانلود
قسمت ششم دانلود
السلام علیک یا باعبدالله الحسین تصـــــاویر حرم حضرت امام حسین علیه الســــلام زنده و مستقیــم از طریق سـایت
|
||
امام زمان(عج)
نام: محمّد.
پدر: امام حسن عسکرى(ع).
مادر: نرجس.
القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه مشهورتر مهدى.
شکل: چون ستاره درخشان نورانى ، و داراى خالى سیاه بر گونه راست .
زاد روز: شب نیمه شعبان 255 ، هنگام طلوع فجر.
زادگاه: شهر سامراء.
غیبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال.
نمایندگان: چهار نفر از شخصیّت هاى شیعه به نامهاى:
1 ــ ابو عمرو ، عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى ، وکیل و نماینده پیشین امام هادى و امام عسکرى علیهما السّلام.
2 ــ فرزند او ، ابو جعفر ، محمد بن عثمان بن سعید ، در گذشته 304.
3 ــ أبوالقاسم ، حسین بن روح بن ابى بحر نوبختى ، در گذشته 326.
4 ــ ابوالحسن على بن محمد سمرى ، در گذشته 329.
محل اقامت نامبردگان بغداد ، و کلیّه امور شیعیان و خواسته ها و نامه هاى آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل مى شد; و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است.
غیبت کبرى: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار ، همچنان ادامه خواهد داشت.
نمـایندگان و وظـیفه مردم در دوران غیبت کبرى: کسیکه فقیه خویشتن دار ، مخالف هواى نفس ، و فرمانبر امر خداوند باشد ، او نماینده امام زمان است; و بر دیگران لازم است از او پیروى کنند; زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّت اند ، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد
هنگام ظهور: آنگاه که منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد; مردم دلباخته او شوند; و از کسى جز او سخن نگویند.
محل ظهور: مکّه معظّمه.
محل بیعت ( تعهّد مردم در پیروى از امام ): مسجدالحرام ، میان رکن و مقام.
نشانى: فرشته اى از بالاى سر او فریاد مى زند: این مهدى است ، او را پیروى کنید.
یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او ، عصاى موسى در دستش ، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.
یاران: سیصد و سیزده نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادى باشند که هسته مرکزى زمامدارى او را تشکیل دهند; و در حقیقت کارگردانان اصلى قیام مهدى(ع) ، و کارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود که از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آیند.
روش حکومتى: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام امیرمؤمنان(ع).
شعاع و دامنه حکومت: سراسر جهان را فرا گیرد; و زمین را از عدل و داد پر کند در حالى که از جور و ستم پر شده باشد.
مرکز حکومت: مسجد کوفه ، ــ مرکز خلافت و حکومت جدّ بزرگوارش على(ع) .
چگونگى پیروزى بر دشمنان: همانند پیروزى جدّ عالى مقامش پیامبر اکـرم(ص) بر کافران و مشرکـان ، خداوند او را با گـروههاى منظّم هزار نفرى از فرشتگان یا سه هزار نفرى که از آسمان فرود آمدند یا پنج هزار نفرى که داراى نشان مخصوص بودند مدد داد; و نیز در جبهه هاى جنگ یاریش کند ، آنچنان که مؤمنان را در حال شکست در بدر و دیگر جبهه هاى فراوان و روز تاریخى حنین یارى و پیروز فرمود و در جنگ احزاب ، رعب و وحشت در دل کفار و مشرکان فرو ریخت.
مدت زمامدارى: روایات که ـ اکثراً مربوط به اهل تسنّن است ـ در این باره باختلاف سخن گفته ، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است.
وزیر و معاون: عیسى(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همکارى نماید.
برکات حکومت و رهبرى او: درهاى خیر و برکت از آسمان به روى مردم گشوده شود; عمرها به درازا کشد; مردم همه در رفاه و بى نیازى بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پیوسته گردند ، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نیازى نخواهد بود; و اگر زنى یا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند کسى را با آنها کارى نباشد.
(راه شناخت مهدى (علیه السلام)
براى شناخت حضرت مهدى (علیه السلام) و ویژگى هاى شخصى و کیفیت غیبت و ظهور او هیچ وسیله اى بهتر از آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)نیست. با اینکه در این زمینه و با اتکاى به همین آیات و روایات، بیش از هزار کتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور یقین مى توان گفت که در تمامى آنها، جز بخش کوچکى از معارف مربوط به این آخرین ذخیره الهى، تبیین نشده است. زیرا ابعاد وجودى او را ـ همچنان که در باره امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرموده اند ـ کسى جز خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به تمام و کمال نشناسد. و باز کلام خدا و پیامبر و اهلبیت را هرکسى به درستى فهم نتواند کرد.
علاوه بر این، خاصیت دوران غیبت است که نمى توان مطمئن بود که همه فرمایشات آنان به ما رسیده باشد.
با این همه، آنچه در پى مى آید تنها مرورى بر پاره اى عناوین و ذکر نمونه هایى در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هایى از دریایى بى کرانه، که گفته اند:
آب دریا را اگر نتوان کشید***هم به قدر تشنگى باید چشید
(مهدى (علیه السلام) و قرآن)
الف) همپاى قرآن:
اینکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً» و بدین سان بر همپایى و همراهى خاندان خویش سلام اللّه علیهم با قرآن کریم، تأکید نمود، دلالت بر این دارد که در زمان ما، کتاب خدا قرآن کریم جز در کنار مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) که یگانه ذخیره و باقیمانده این دودمان پاک است، کتاب هدایت انسانها نتواند بود و از گمراهى و سرگردانى مردم، جلوگیرى نتواند کرد.
و نیز اینکه رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لایفترقان حتى یردا على الحوض» با توجه به اینکه در این عصر، وصایت و وراثت حضرت على(علیه السلام) در همه مقامات ولایتى و شئونات هدایتى اش تنها از آن حضرت مهدى (علیه السلام)مى باشد، بر چنین همراهى و همپایى و معیّتى، بین او و قرآن نیز دلالت دارد.
ب) شریک قرآن:
همه ائمه بزرگوار، «شرکاء قرآن کریم» شمرده شده اند چنانکه بطور ویژه در یکى از زیارتهاى مخصوصه حضرت مهدى (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیک یا شریک القرآن» از ایشان یاد شده است.
ج) تلاوت کننده و ترجمان قرآن:
از آن رو که تلاوت آیات کتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، و براى مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتى بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نیست، حضرت مهدى (علیه السلام) که در این دوران والاترین درجات انس و بالاترین مقامات قرب الى اللّه را داراست، شایسته ترین کسى است که به عنوانِ «یا تالِىَ کتابِ اللّه و ترجمانَه» مى تواند مورد خطاب قرار گیرد.
د) قرائت کننده و تفسیرگر قرآن:
براى قرائت و تفسیر قرآن کریم چه کسى شایسته تر از حضرت مهدى(علیه السلام)است که در این زمان «چراغ هدایت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجینه دانش الهى» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «ودیعت هاى رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟ اوست که قرآن را چونان که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و على (علیه السلام)قرائت مى کردند، قرائت مى کند و آنچنان که خداى محمد و على (علیهما السلام)مى پسندد و مقرر فرموده است، تفسیر مى نماید.
«السلام علیک حین تقرء و تبیّن».
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن***به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
هـ ) تعلیم دهنده احکام قرآن:
… صاحب الزّمان و مُظهر الایمان و مُلقِّن احکام القرآن…
«سلام خدا بر صاحب الزمان و آشکار کننده ایمان و تلقین و تعلیم دهنده احکام قرآن.»
و) احیاگر قرآن:
در آخر الزمان که سنّت هاى قرآنى به فراموشى سپرده شده و بسیارى از معارف این کتاب الهى از سوى کژ اندیشان به تحریف و تبدیل کشیده شده و حیات و حیات آفرینى آیاتش، در حصار جهل و هوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدى (علیه السلام)مى آید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد و اسلام و مسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانى تازه بخشد.
«اللهمّ جدّد به ما امتحى من دینک و أحىِ به ما بُدّلَ من کتابک و أظهر به غُیّر من حکمک».
«خدایا از دینت آنچه به نابودى گراییده بوسیله او تجدید فرما. و از کتابت آنچه دگرگونى و تبدیل پذیرفته بوسیله او احیا کن. و از احکامت آنچه را که تغییر یافته بوسیله او آشکار گردان.»
برخى ویژگى هاى ظاهرى
شبیه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم):
حضرت مهدى (علیه السلام) سیمایى چون سیماى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سیرت نیز شبیه و همانند اوست.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) روزى به امام حسین (علیه السلام) نظر افکنده به اصحاب خود فرمودند:
«در آینده خداوند از نسل او مردى را پدید مى آورد که همنام پیامبر شماست و در ویژگیهاى ظاهرى و سجایاى اخلاقى به او شباهت دارد.»
زیبا و خوش صورت:
زیبایى اگر به اعتدال و تناسب اعضاى چهره، یا به گیرایى نگاه و نورانیّت صورت و جذّابیّت آن باشد، همگى در وجود نازنین یادگار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به ودیعت نهاده شده است.
گشاده پیشانى:
پیشانى بلند و گشاده اش بر هیبت و وقار چهره زیبایش مى افزاید، و چنان نورى بر چهره و جبین او پیداست که سیاهى موهاى سر و محاسن شریفش را تحت الشعاع قرار مى دهد.
میانه قامت:
قامتى نه دراز و بى اندازه و نه کوتاه بر زمین چسبیده دارد، بلکه اندامش معتدل و میانه است.
داراى دو خال مخصوص:
خالى بر چهره دارد که برگونه راستش همچون دانه مُشکى میان سفیدى صورتش مى درخشد و خالى دیگر بین دو کتفش متمایل به جانب چپ بدن دارد.
در باره شمایل ظاهرى امام زمان(علیه السلام) پاره اى صفات دیگر از مجموعه روایات وارده در این باب مى توان بدست آورد:
* آن حضرت رنگى سپید، که آمیختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.
* از بیدارى شب ها، چهره اش به زردى مى گراید.
* چشمانش سیاه و ابروانش بهم پیوسته است و در وسط بینى او بر آمدگى کمى پیداست.
* میان دندانهایش گشاده و گوشت صورتش کم است.
* میان دو کتفش عریض است و شکم و ساق او به امیرالمؤمنین(علیه السلام)شباهت دارد.
* در وصف او وارد شده: «المهدىّ طاووس اهل الجنّة. وجهه کالقمر الدّرى علیه جلابیب النور».
«حضرت مهدى(علیه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گویا جامه هایى از نور بر تن دارد. «اللّهم ارنى الطّلعة الرّشیدة والغرّة الحمیدة واکحل ناظرى بنظرة منّى الیه».
«بار خدایا ! آن جمال بارشادت و پیشانى نورانى ستایش شده را، به من بنمایان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه کن».
انتظار فرج
l رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم):
«طوبى للصابرین فى غیبته، طوبى للمقیمین على محبته».
ینابیع المودة، ج 3، ص 101.
خوشا به حال صبر کنندگان در ایام غیبتش، خوشا به حال پایداران بر دوستى و محبتش.
l امیرالمؤمنین (علیه السلام):
«انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج … والمنتظر للفرج کالمتشحط بدمه فى سبیل الله».
بحارالانوار، ج 52، ص 123.
انتظار فرج بکشید و از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا محبوبترین اعمال نزد خداى عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهیدانى هستند که در راه خدا، در خون خود مى غلتند.
l امام حسین (علیه السلام):
«… اما ان الصابر فى غیبته على الاذى والتکذیب، بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله».
اعلام الورى، ص 384.
… به تحقیق که صبرکنندگان در غیبتش بر اذیت ها و تکذیب ها، مانند مجاهدان با شمشیر در سپاه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)هستند.
l امام زین العابدین (علیه السلام):
«من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد».
کشف الغمه، ج 3، ص 312.
هر که در دوران غیبت قائم ما، بر ولایت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید.
l امام صادق (علیه السلام):
«المنتظر للثانى عشر کالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه».
غیبت نعمانى، ص 41.
کسى که منتظر امام دوازدهم است مانند کسى است که در کنار رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند.
l امام موسى کاظم (علیه السلام):
«طوبى لشیعتنا المتمسکین بحبّنا فى غیبة قائمنا، الثابتین على موالاتنا والبراءة من اعدائنا، اولئک منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة، طوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا یوم القیامة».
الزام الناصب، ص 68.
خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائیم. و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما در روز قیامت اند.
l امام رضا (علیه السلام):
«ما أحسن الصبر و انتظار الفرج»
منتخب الاثر، ص 496.
چه بهتر است صبر کردن و انتظار فرج کشیدن.
l امام جواد (علیه السلام):
«افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج»
غیبت نعمانى، ص 180.
برترین اعمال شیعیانمان، انتظار فرج است.
امام هادى (علیه السلام):
«لولا من یبقى بعد غیبة قائمکم من العلماء الداعین الیه، والدّالین علیه، والذّابین عن دینه بحُجج الله، والمنقذین للضعفاء من عبادالله من شباک ابلیس ومردته، لما بقى احد الا ارتد عن دین الله. ولکنهم یمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة کما یمسک صاحب السفینة سکانها، اولئک هم الافضلون عندالله عزوجل».
بحارالانوار، ج 51، ص 156.
اگر نه این بود که پس از غیبت قائم آل محمد، برخى از علما وجود دارند که به سوى او دعوت مى کنند و مردم را بهحضرتش سوق مى دهند و از دینش با استدلالهاى الهى حمایت مى کنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش، رهایى مى بخشند، پس به تحقیق هیچ کس نمى ماند جز اینکه از دین خدا بر مى گشت. ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى گیرند همانگونه که ناخداى کشتى، سکّان و فرمان کشتى را مى گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند