سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یه نفر مومن!! - بسیجی اقتدار ملت
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | RSS | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو
[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :51065
بازدید امروز :10
بازدید دیروز :1
اوقات شرعی
» درباره خودم
یه نفر مومن!! - بسیجی اقتدار ملت
پایگاه شهدای معلم
من یک بسیجی ام. شاید نه یک بسیجی واقعی ولی حداقل اسمش باعث افتخاره من است
» لوگوی وبلاگ
یه نفر مومن!! - بسیجی اقتدار ملت
» فهرست موضوعی یادداشت ها
» مطالب بایگانی شده
» جستجو در وبلاگ

» آوای آشنا
» یه نفر مومن!!

سلام.


**************************************************************


مردی با موهای بلند و پیراهن‌ آستین‌ کوتاه‌ لیمویی رنگ‌. سر زنده‌ و گرم‌. کسی که‌ در نگاه‌ اول‌ حسینی را میدید شاید نمیتوانست‌ حدس‌ بزند که‌ این‌ همان‌ «مومن‌ با فضیلتی» است‌ که‌ سر و سرّی با ولایت‌ دارد.
جان‌ حسن‌ حسینی شیفته‌ی ولایت‌ اهل‌ بیت‌ بود. کتاب‌ گنجشک‌ و جبرئیل‌ و ماجرای آن‌ وصیت‌ کذایی یک‌ نمونه‌ است‌. دوستان‌ نزدیک‌ حسینی میدانند او چه‌ کرنش‌ روحی و وجد عارفانه‌ای در برابر مولا علی داشت‌، بی آن‌ که‌ صوفی مسلک‌ باشد. از حسینی نقل‌ شده‌ که‌ در فرجام‌ دوران‌ همکاری حاشیه‌ایاش‌ با «کیان‌» و انزوا از مجامع‌ عمومی بدین‌ مضمون‌ گفته‌ بود که‌: به‌ برکت‌ انزوا و دوری گزیدن‌ از ارباب‌ دنیا، دریچه‌هایی به‌ حقیقت‌ ولایت‌ و امامت‌ بر من‌ گشوده‌ شده‌ است‌. حسینی از عمق‌ جان‌ به‌ ولایت‌ عشق‌ میورزید و شاید همین‌ سبب‌ شده‌ بود که‌ نتوانند او را از مرتبه‌ای دیگر از ولایت‌ جدا کنند. محسن‌ مومنی، نویسنده‌، میگوید: «ماه‌ مبارک‌ امسال‌ کسانی که‌ در جلسه‌ی دیدار شاعران‌ با رهبر معظم‌ انقلاب‌ بودند، همه‌ دیدند که‌ ایشان‌ با سید حسن‌ حسینی چه‌ برخورد صمیمانه‌ای کردند و آن‌ دو چطور همدیگر را در آغوش‌ گرفتند و... فردای آن‌ روز که‌ به‌ حوزه‌ آمده‌ بود، خیلی متفکر بود. گفت‌: فلانی، آقا به‌ من‌ لطف‌ ویژه‌ای دارند، این‌ وظیفه‌ی من‌ را سنگین‌تر میکند.... بعدها خاطرات‌ زیادی از دوستیشان‌ با آقا برای من‌ تعریف‌ کرد و این‌ که‌ مدتی بعضیها شیطنت‌ کرده‌ بودند تا بین‌ ما و ایشان‌ جدایی بیندازند و....»
تعهّدی که‌ حسن‌ حسینی داشت‌ خارج‌ از تعریف‌های کلیشه‌ای و رسمی از تعهد بود. او آن‌ چه‌ را که‌ دوست‌ میدانست‌ میگفت‌ و میکرد:
«وقتی به‌ خانه‌ای که‌ خودشان‌ بنا نهاده‌ بودند ] حوزه‌ هنری [ برگشت‌، مردانه‌ ایستاد و به‌ هیچ‌ یک‌ از فشارها و طعنه‌ها توجه‌ نکرد. چنان‌ به‌ حوزه‌ هنری تعصّب‌ داشت‌ که‌ وقتی شنید رادیو جلسات‌ بیدل‌شناسیاش‌ را پخش‌ میکند و نامی از حوزه‌ نمیبرد، چنان‌ شاکی شد که‌ با متصدیان‌ آن‌ برنامه‌ دعوا کرد و گفت‌ دیگر حق‌ ندارند سخنرانیاش‌ را پخش‌ کنند. دوستان‌ رادیو ما را واسطه‌ قرار دادند تا موضوع‌ حل‌ بشود. گفتم‌ استاد برای ما مهم‌ آرم‌ حوزه‌ نیست‌ بلکه‌... با مهربانی بسیاری گفت‌: «اتفاقاً برای ما آرم‌ حوزه‌ هنری خیلی مهم‌ است‌.» و بعد توضیح‌ داد چرا...»
«وقتی به‌ او گفتند که‌ به‌ عنوان‌ شاعر برگزیده‌ی دفاع‌ مقدس‌ انتخاب‌ شده‌ای و قرار است‌ جایزه‌ای بگیری، با همان‌ طنز همیشگی در کلام‌ و شعرش‌ خیلی راحت‌ جواب‌ داده‌ بود:
تیر و ترکش‌اش‌ را دیگران‌ خوردند و حالا جایزه‌اش‌ را ما بگیریم‌؟!» میراث‌ سیدحسن‌ حسینی، میراث‌ اندیشه‌ای شیعی است‌ و این‌ میراث‌ را جز آنان‌ که‌ دلداده‌ای آرمان‌های شیعه‌ (و نه‌ وضع‌ موجود یا آرمان‌های بیگانه‌)اند، نمیتوانند پاسدار باشند. سخنان‌ سهیل‌ محمودی در هفتم‌ سیدحسن‌ حسینی خواندن‌ دارد:
«فرهنگ‌ اهل‌ بیت‌ را ما باید نگه‌ داریم‌. فرهنگ‌ شیعه‌ نه‌ آن‌ چیزی است‌ که‌ در سطح‌ نازلی گاه‌ میبینیم‌. میراثی که‌ علامه‌ امینی برای ما گذاشته‌، میراثی که‌ از علامه‌ طباطبایی برای ما مانده‌، از مطهری برای ما مانده‌، از شریعتی برای ما مانده‌، از ــ خداحفظش‌ کند ــ آقای حکیمی برای ما مانده‌... نگاه‌ عدالتخواهانه‌ی شیعه‌ و نه‌ آن‌ چه‌ با آن‌ دکان‌ و دستگاه‌ چپ‌ و راست‌ باز کرده‌اند و برخورد کاسب‌ کارانه‌ی سیاسی میکنند. این‌ میراث‌ را خوب‌ یابد، قوی یا ضعیف‌ ما هستیم‌ که‌ باید همت‌ کنیم‌ و آتش‌ آن‌ را زنده‌ نگه‌ داریم‌. از آن‌ به‌ دیر مغانم‌ عزیز میدارند / که‌ آتشی که‌ نمیرد همیشه‌ در دل‌ ماست‌.»....


نوشته شده توسط : علی کاکادزفولی




پایگاه شهدای معلم:: 86/2/20:: 10:43 صبح | نظرات دیگران ()